سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شفیق

روش ارائه محتوا مهم است

    نظر

(مصاحبه با حجت الاسلام آتشین صدف)

 

سلام، لطفاً یک معرفی اجمالی از خودتان بفرمایید. 

بسم الله الرحمن الرحیم، محمد رضا آتشین صدف هستم. سال 53 به دنیا آمدم؛ سال 73 وارد حوزه شدم و سال 87 از دانشگاه تربیت مدرس در رشتۀ منطق فلسفی ارشد گرفتم. الان هم در زمینه‌ی منطق، فلسفه و ادبیات فارسی، در حوزه و دانشگاه تدریس دارم. برای بعضی از نشریات و سایت‌‌ها هم مقاله و یادداشت می‌نویسم؛ و یک وبلاگ شخصی هم دارم.

طلبه چرا باید اهل نوشتن باشد؟ و نویسندگی بداند؟

به همان دلیلی که یک طلبه باید بتواند خوب حرف بزند، به همان دلیل لازم است که خوب بنویسد. نوشتن هم همان کارکردی را دارد که حرف زدن دارد؛ یعنی یک ابزار ارتباطی است. بخشی از کار من طلبه یا یکی از کارهای غالب ما طلبه‌‌ها انتقال مفاهیم دینی است با انواع و اقسام آن، اعم از تبیین آن، دفاع از آن و ... اینها وظایف ما طلاب است که تحت عنوان تبلیغ دین،‌ اصلاح جامعه، ارشاد، امر به معروف و نهی از منکر از آن یاد می‌کنیم.

در واقع ما برای انجام این کارها نیازمند پل‌های ارتباطی با مخاطبان هستیم. یکی از پل‌های ارتباطی سخن گفتن است؛‌ حال سخن گفتن چه به نحو شفاهی چه نوشتاری که ما با این ابزار وظیفه‌ی خودمان را می‌توانیم انجام دهیم. هر چند نوشتن نسبت به گفتار در عین حال که محدودیت هایی دارد، مزایایی هم دارد.

چه نیازی است که طلبه راه و روش نویسندگی را بداند؟ می‌تواند مطالب خود را به اهل فن بدهد تا آن‌ها از حیث نویسندگی درستش کنند.

این سوال دو بخش دارد. اول چه ضرورتی دارد که ما روی شیوه‌ی بیان کار کنیم؟ در جواب این بخش باید عرض کنم ، آدمی را فرض کنید که بسیار با شخصیت و فرهیخته است؛ ولی با سر و وضعی ژولیده و نامناسب از خانه بیرون برود. نگاه مردم به او چگونه است؟ تا زمانی که او با مردم کاری ندارد مشکلی پیش نمی‌آید، امّا اگر او خود را حامل رسالتی می‌داند و می‌خواهد با مردم ارتباط برقرار کند و در مخاطب خود تاثیر بگذارد و تغییری ایجاد کند، طبیعی است که با این سر و وضع کسی او را تحویل نمی‌گیرد تا آن شخص بتواند تاثیر لازم را بگذارد.

اگر بنده بهترین محتوای دینی را تولید کنم، ولی با یک زبان (اعم از شفاهی و نوشتاری) مغشوش و ناپیراسته و ناکافی و نارسا بخواهم آن را مطرح کنم، در واقع آن قالبِ بدِ من باعث می‌شود که آن محتوای خوب هم ضایع شود.

اما بخش دوم، ممکن است کسی بگوید من علم دین را یاد می‌گیرم ولی می‌دهم به دیگران تا بیان کنند. خب این تا حدودی امکان پذیر است و کارهایی که الان انجام می‌شود همین طور است. مثلاً در رادیو، مجلات و... نویسندگان غیرحوزوی که در مسائل دینی اطلاعاتی دارند منابع اسلامی را می‌خوانند و در یک زمینه‌ای مطلب می‌نویسند. این کار اشکالی ندارد، چاپ هم می‌شود و معمولا خوب و خواندنی یا شنیدنی هستند.

امّا این که بخواهیم قالب را بدست دیگران بدهیم، عرض کردم تا حدودی ممکن است و الان هم اتفاق می‌افتد ولی مسئله اینجاست محتوا و قالب را در اصل نمی‌توان از هم جدا کرد؛ یعنی هم محتوا بر قالب تاثیر می‌گذارد و هم بالعکس

در کنار محتوا، شیوه‌ی بیان، شیوه‌ی اجرا و نشان دادن آن محتوا هم بسیار مهم است. وقتی محتوا را به دست نویسنده‌ای می‌دهم تا آن را بنویسد، چون به اندازه‌ی من بر آن تسلط ندارد ممکن است در نحوه‌ی بیان یا استفاده از الفاظ و جملات تصمیماتی بگیرد که آن محتوا به گونه‌ای تغییر کند که با محتوای مورد نظرِ من فرق داشته باشد. اگر خودم می‌نوشتم، آن چیزی که می‌خواستم به دیگران منتقل کنم دقیق‌تر منتقل می‌شد.

از طرفی ممکن است کسی را پیدا نکنم که بتواند چنین کاری را انجام دهد. حال ممکن است بگوییم که نویسنده بنویسد و نوشته‌‌ها را دوباره به دست آن عالم بدهد تا او آن‌ها را بخواند و نظر خود را بیان کند. در این جا کمی مشکلات کمتر می‌شود. امّا در مرحله‌ی اول آیا می‌توانیم کسی را پیدا کنیم که بخواهد این محتوا را قبول کند و آن توانایی را داشته باشد که بتواند به خوبی بیان کند؟

فرض کنید یک فیلسوف یا فقیه بخواهد بحثی تخصصی را برای عموم مطرح کند. آیا کسی که صرفاً یک نویسنده‌ی خوب است می‌تواند به جای او چنین کاری انجام دهد؟ قطعاً نمی‌تواند هر چند که به قالب مسلط است. در برخی موارد اگر بخواهیم قالب خوبی را در بیاوریم باید تصمیماتی روی محتوا بگیریم و کسی می‌تواند آن تصمیمات را روی محتوا بگیرد که به قالب هم تسلط دارد. یعنی این که مطالب را چه مقدار، کجا و به چه شیوه‌ای بیان کند؛‌ نیازمند این است که آن شخص هم به لحاظ محتوا و هم از لحاظ قالب در حدی باشد که بتواند اینها را در کنار هم داشته باشد و در ارتباط با هم تصمیماتی بگیرد.

یک عالم دینی باید همه‌ی این شیوه‌‌ها را کامل بداند؟

نمی‌گوییم باید کامل بداند. در نویسندگی یک حداقل و حداکثری وجود دارد. حداقلش اینست که شخص درست بنویسد حالا هر چه بیشتر بهتر.

شخص عالم در نوشته‌های خود یک محتوا دارد و یک قالب. ممکن است او اکثر وقت خود را روی قالب بگذارد. نسبت بین محتوا و قالب چگونه باید باشد؟

بعضی از قالب‌‌ها خیلی تخصصی هستند یعنی نیاز به یک کار ویژه دارند مثل نوشتن رمان یا نمایشنامه یا ساختن یک فیلم. طبیعی است که نمی‌توان چنین انتظاری را از یک عالم داشت که در آن زمینه‌‌ها فعالیت کند (اگر بتواند اینکار را بکند بسیار عالی است) تسلط بر بعضی قالب‌ها یک عمر جداگانه‌ای می‌خواهد که انسان به آن بپردازد. آنچه مدنظر است نوشتن معمولی است یعنی در قالب‌های رایجی مانند مقاله یا نوشتن کتاب، و الا کارهای هنری خاص نیازمند فرد خاص است ولی باید عالم اطلاع داشته باشد یعنی مثلا افرادی باشند که همان قصه‌های قرآنی را بگیرند و از یک کارشناس مذهبی هم همراه آن استفاده کنند. منتهی مشکل ما این است که کارشناس مذهبی باید یک اطلاعاتی در زمیه‌ی فیلمسازی،‌ فیلمنامه، تکنیک‌های فیلم سازی، کارگردانی، نور، صدا و دوربین و ... داشته باشد تا بتواند دربارۀ بعضی چیزها خوب تشخیص درستی داشته باشد و تصمیم درستی بگیرد.

بحث را عینی‌تر کنیم. گاهی اوقات سر کلاس‌‌هایم بعضی می‌گویند ما حوصله‌ی نویسندگی نداریم و کار نمی‌کنیم و وقتی مطلب را نوشتیم می‌دهیم دست ویراستار. مقاله‌ای را دیدم از آقای اسفندیاری در مورد همین موضوع به نام "ویرایش بهانه‌ی غلط در نوشتن" که در آن جا به بچه‌‌ها این پاسخ را می‌دهم که اولاً شما همیشه دسترسی به ویراستار ندارید، ثانیاً اگر هم دسترسی داشته باشید همیشه پولش را ندارید و ثالثاً آن ویراستار شما همیشه معلوم نیست یک ویراستار خوب باشد (چون افرادی هستند که مدعی ویراستاری هستند) رابعاً ‌هر ویراستاری هم که خوب و خبره باشد اینطور نیست که اگر امتیاز نوشته‌ی شما 10 باشد بعد از ویراستاری 90 شود. در ویرایش هم درجه بندی وجود دارد. یک ویراستار بعد از تحویل گرفتن نوشته‌ی شما با خواندن اجمالی، سطح نوشته‌ی شما را متوجه می‌شود و او یک استانداردی برای کار خودش دارد.

مثلا اگر نوشته‌ی شما غلط املایی داشته باشد، دیگر ویراستار روی بلاغت جملات شما وقت نمی‌گذارد و در حد برطرف کردن غلط‌های املایی و برخی از نشانه گذاری‌‌ها وقت می‌گذارد مگر شما چقدر به او پول می‌دهید که او بخواهد کار شما را از هر جهت و آن هم به نحو عالی بررسی کند. ولی اگر نوشته‌ی شما هیچ غلط املایی نداشته باشد و کلمات را هم به صورت درست به کار برده باشید و نشانه گذاری‌‌ها را هم تقریباً درست گذاشته باشید، وقتی می‌بیند که همه‌ی مسائل رعایت شده در سطح بالاتری مطالب را بررسی می‌کند؛ مثلا در انتخاب واژه کمک می‌کند و در بلاغت جمله به شما کمک می‌کند که قطعاً ویراستار، این کار را بر روی نوشته‌ی خیلی ابتدایی که غلط‌های فاحشی دارد انجام نمی‌دهد.

ما می‌گوییم شخص باید نویسندگی را در حدی یاد گرفته باشد که درست بنویسد اگر آن را دست یک ویراستار می‌دهد، آن را یک ارتقای قابل توجهی دهد و ارزش این را داشته باشد که شخص هزینه‌ای را صرف کند تا آن کار عالی شود.

طلبه‌ای را فرض کنید که عالم شده است ولی آشنایی با نویسندگی ندارد،‌ آیا این طلبه می‌تواند مفید باشد؟

برخی از مهارت‌های نویسندگی اختصاص به طلبه بودن یا نبودن ندارد،‌ یعنی هر انسانی نیاز به آن مقدار مهارت دارد.

نوشتن چیزی است که همه به آن نیاز داریم. مثلا شما بخواهید یک نامه‌ای برای معلم فرزندتان بنویسید یا می‌خواهید نامه‌ای رسمی به جایی بنویسید یا یادداشتی را برای اعضای خانواده بگذارید، حتی پیامک فرستادن، اینها حداقل نیازی است که برای همه در نوشتن هست. چند روز قبل به بانک رفته بودم. آقایی فیش پرداخت وجه را تکمیل کرده بود و در قسمت مبلغ نوشته بود "شص" هزار ریال بعد متصدی باجه به او گفت:‌ که آقا بنویسید شصت هزار ریال.

نوشتن یک نیاز عمومی است و حالا طلبه‌‌ها غیر از این نیاز عمومی نیاز ویژه‌ای هم دارند.

فرض کنید،‌ طلبه‌ای یک مسئولیت اجرایی دارد یا سخنران است یا مسئولیت فرهنگی جایی را بر عهده گرفته یا محقق است و می‌خواهد کتاب و مقاله بنویسد یا با یک قشر خاصی مثا دانش‌آموزان یا دانشجویان سر و کار دارد با توجه به اینها نیاز طلبه‌‌ به مهارت پیدا کردن در نوشتن بیشتر می‌شود. برای غالب ما طلبه‌‌ها نیاز درست نوشتن زیاد است.

آیا نویسندگی برای هر کدام از علما فایده‌ای داشته است و در جهت رسیدن به هدفشان برای آن‌ها سودمند بوده است؟

بله، این چیز واضحی است. نمونه‌ی برجسته‌ی آن در زمان حال ما استاد شهید مطهری است که ایشان موفق شدند، خدمات بزرگی به دین و فرهنگ ما بکنند. مخاطبان زیادی را جذب کنند. بخشی از این مسئله به نبوغ خودشان و انتخاب موضوع و زمان شناسی و اطلاعات ایشان است، ولی طبیعی است که بخشی از موفقیت شهید مطهری همان روانی سخنانشان بود که هم خوب سخن می‌گفتند و هم خوب می‌نوشتند. یعنی اگر شهید مطهری همه‌ی آن توانایی‌‌ها را داشت ولی قلم خوبی نداشت قطعاً به این موفقیت نمی‌رسید.

یا یاران امام همه کسانی بودند که دستی در نوشتن داشتند و در زمان خودشان نویسندگان خوب از آنها تعریف کرده اند. تاثیرات زیاد در آن زمان بخشی مدیون نوشته‌های درست و روان و خواندنی بود که آنها داشتند.

آیا ما به عنوان یک طلبه، نوشتن صرف برایمان کافی است یعنی فقط تئوری، یا باید وقتی جدا برای نویسندگی بگذاریم؟

راه درست دومین راه است. صرف مسلط شدن به دروس و نوشتن آن‌ها کافی نیست، بلکه نویسندگی هم به عنوان یک فن یک بخش نظری و یک بخش عملی دارد.

یعنی کسی که می‌خواهد نویسنده‌ی خوبی شود هم باید اطلاعات تئوریک در ادبیات بدست آورد و هم مهارت‌های عملی را تجربه کند و به صورت خاص روی آن‌ها وقت بگذارد یعنی بخشی از عمرش را روی زبان و ادبیات کار کند تا بتواند نویسنده‌ی خوبی شود. کتابی است به نام "قند پارسی" که نویسنده‌ی آن آقای اسفندیاری است، در این کتاب مقالاتی از نویسندگان مذهبی یا مذهبی نویسان جمع آوری شده است.

نویسنده‌ی کتاب در مقدمه‌ی کتاب می‌گوید که من یک تحقیقی کردم، دیدم که ما اگر بخواهیم به مذهبی‌نویس‌‌ها از نظر قلم نمره بدهیم، معدل نمره‌ی غیرمذهبی‌نویس‌‌ها بیشتر از مذهبی‌نویس هاست. نویسنده می‌گوید که من تحقیق کردم که علت این مسئله چیست؟ فهمیدم که علت آن این است که غیر مذهبی نویس‌‌ها به صورت خاص روی زبان و ادبیات فارسی تحقیق می‌کنند ولی مذهبی نویس‌‌ها تمرکزی روی زبان و ادبیات ندارند و صرفاً‌ به عنوان یک ابزار به آن نگاه می‌کنند و به صورت خاص کار نمی‌کنند.

یعنی ما باید بیاییم متون و نثرهای فارسی را مطالعه کنیم نه صرفا به خاطر محتوای آن، بلکه به خاطر نثر و طرز نوشتن آن‌هاست که این توصیه می‌شود.

اصلاً باید طلبه‌‌ها یک برنامه ریزی جدایی برای این کار داشته باشند. غالب ما طلبه‌‌ها این گونه نیستیم؛ یعنی یک چیزی را به صورت تجربی یاد می‌گیریم. در کتابی که الان متاسفانه اسمش یادم نیست دیدم که یکی از دوستان شهید مطهری  نوشته بود: "یک وقتی شهید مطهری از من پرسید که الان چه کتابی در زمینه‌ی نویسندگی به لحاظ نثر و قلم زبانزد است؟ گفتم: بینوایان ویکتور هوگو یا حتی در جایی دیدم دربارۀ  شهید مطهری نوشته بود که در جلسات مثنوی شرکت می‌کرده.

اگر اینقدر مقوله نوشتن و دست به قلم بردن اهمیت دارد دلیل عدم گرایش طلاب به نویسندگی چیست؟

این مساله فقط در نویسندگی نیست. بلکه غالب ما طلبه‌ها به شیوه‌ و روش و متد توجه نداریم یعنی مثلا اگر به بنده بگویند که بیا در فلان زمینه تدریس کن، ‌فکر می‌کنم چون چند سال روی آن‌ موضوع کار کردم، همین مقدار کافی است که بتوانم آن‌ را منتقل کنم. کمتر احساس می‌کنم که بروم یک دوره‌ی روش تدریس یا کلاسداری ببینم یا خودم چند تا کتاب و مقاله مطالعه کنم. یا مثلا روش سخنرانی، روش تبلیغ، روش ترجمه و... و من فکر می‌کنم که یکی از علت‌های این مطئله سیستم آموزشی ماست، یعنی درس‌‌ها طوری است که غالبا به ما چیزی به عنوان روش آموخته نمی‌شود و جایی هم مطرح نمی‌شود مثلا ما یک درسی داشته باشیم به نام روش مطالعه.

کلاس‌های روش تحقیق یا خلاصه نویسی یا ترجمه در حوزه جایی ندارند، ممکن است یک کلاس هایی پراکنده برگزار شود و آن هم مخصوص قم است و طلبه‌‌های شهرستانی کمتر به این چیزها دسترسی دارند. مگر این که کسی به اهمیت آن‌ها پی ببرد و خودشان بروند مطالعه کنند.

نویسندگی برای همه‌ی طلبه‌‌ها لازم است یا عده‌ای خاص باید بیاموزند؟

مثل بقیه‌ی رشته هاست. طلبه هم مثل افراد دیگر باید حداقل نویسندگی یعنی درست نویسی را رعایت کند ولی اگر طلبه بخواهد داستان نویس یا فیلنامه نویس یا رمان نویس شود یا طلابی که استعدادهای خاص در زمینه‌های ادبی دارند باید در آموزش‌های خاصی ببینند تا بتوانیم جاهای خالی در این زمینه‌ها را پر کنیم.

از نویسندگی در فضای مجازی بگویید؟ به عنوان یک روحانی وبلاگ نویس در این فضا موفق بوده اید؟ مخاطبان‌تان را چه قشری تشکیل می‌دهد؟

دلیل وبلاگ نویس شدن بنده این بود که حرف هایی داشتم که دائماً‌ در ذهنم می‌چرخید و جایی را پیدا نمی‌کردم که آن‌ها را مطرح کنم یا مخاطبی را که به این حرف‌‌ها علاقه داشته باشد یا گوش شنوایی باشد که احساس کنم آن حرف‌ها برایش مهم است و در آن شخص ببینم که می‌توانم به او بگویم.

از طرفی، آن حرف‌ها هم چیزهایی نبودند که مثلا چاپشان کنم. یا به لحاظ کمیت کم بود یا به مراکز نشر دسترسی نداشتم. علاوه بر این‌‌ها دوست داشتم که کسانی که این حرف‌‌ها می‌شنوند، نظر بدهند.

وبلاگ من دقیقاً مثل زندگی من است که اگر بعضی از مطالب آن‌ را بخوانید اصلا متوجه نمی‌شوید که یک طلبه آن را نوشته، نه این که تعمدی در کار بوده نه دوست داشتم وبلاگ را به عنوان اتاق خودم تصور کنم که مثلا دارم با دوستم صحبت می‌کنم. البته از آن جایی که یک طلبه هستم، این روی نوشته هایم تاثیر می‌گذارد مثل اوقاتی که در زندگی واقعی‌ام دارم کسی صحبت کنم. نوشته هایم گاهی جنبه‌ی تبلیغی دارد و گاهی جنبه‌ی تربیتی و گاهی جنبه‌ی امر به معروف و نهی از منکر و گاهی هیچ کدام.

در خصوص این که مخاطب‌هایم از چه قشری هستند فکر می‌کنم بیشتر آدم‌های مذهبی باشند و از این که آیا مخاطب غیرمذهبی هم دارم یا نه، اطلاعی ندارم، هر چند بعضی از مطالب بنده عام است و به کار غیرمذهبی‌‌ها هم می‌خوانند ولی فکر می‌کنم وقتی کسی یادداشت هایم را می‌خواند متوجه می‌شود که یک آدم مذهبی این‌ها را نوشته شاید هم بتواند حدس بزند نویسنده طلبه باشد.

آمار مخاطبانتان چطور است؟

متغیر است. تا چند وقت پیش که تند تند به روز می‌کردم بین 220 تا 250 نفر بازدیدکننده داشتم، ولی الان، بین 80 تا 90 بازدیدکننده.

استاد از اینکه وقت گذاشتید خیلی ممنون.

خواهش می‌کنم. موفق باشید.